شرف زمانه
مطلب پيشين من، با عنوان «دامن لنين» يا «واژگان پادگانی» به حرمت نان و نمکی که با مهدی جامی خوردهام، و برداشتهای ناجور و تفسيرهای آتشتيزکن برخی افراد، از صفحهام حذف شد. بحث و جدلهای دشمن شادکن را برای مهدی جامی و نيز برای خودم، و بيشتر برای زمانه نمیپسندم. زمانه فرزند همهی ماست که برای باليدنش همه کار خواهيم کرد.
مهدی جامی از نظر مالی آدم پاک و مبرايی است. من آچار دست کسی نمیدهم که برای جامی يا زمانه دم بگيرد. جامی اگر بلد نباشد بودجهاش را چگونه مصرف کند، و اگر در مديريت اداری و مالی موفق نباشد مهم نيست. مهم اين است که روزنامهنگار خوبی است، البته اگر زير حرفش نزند.
اگر از اين پس زير حرفش نزند، میتواند روی دوستیام حساب کند. من نه شبلیام، نه اشعری، نه حلاج، نه مهدی جامی، و نه هيچکس ديگر. من عباس معروفی ام.
«دشمن زمانه دشمن من است.» حرف نغز اوست که برای پايداری اين رسانه سروده. به پاس حرمت خوانندگان و نويسندگان زمانه، اين رسانهی آزاد را به کيفيتی درخور برسانيم و نگذاريم آتش افروخته خاموش شود.
از وبلاگ حضور خلوت انس -عباس معروفی
[عباس معروفی] | کلیدواژهها:
«آچار دادن» يعني گول زدن، «دم دادن» هم به همين معناست. آنچه که به دست کسي نميدهند، يا نبايد داد «آتو» است، تا نتواند از ما آتو بگيرد. «دم گرفتن» هم که معنايش آشکار است. تنها چيزي که اين ميان معنايش مبهم ميماند، اصطلاح« آچار به دست کسي ندادن تا براي ديگري دم نگيرد» است. مگر با آچار هم دم ميگيرند؟
http://www.sharagim.net/archives/2008/11/post_163.html
http://gooshzad.blogspot.com/2008/11/blog-post_21.html
http://www.sharagim.net/archives/2008/11/post_163.html