0
داستان ِ زمانه و گسست ِ ارتباط ِ مخاطبان با رادیو
ماجراهایِ اخیر در رادیو زمانه از جهاتِ بسیاری عبرتآموز است! دستِکم برایِ مهدیِ جامی و ما تماشاچیان یک دوره بازشناسیِ آدمیان و اطرافیان گاه به عیانترین شکلِ ممکن بود. پس از برکناریِ ناگهانیِ او از مدیریتِ زمانه شاهدِ فورانِ انبوهِ عقدههایِ فروخورده بودیم. یکی میگفت حقش بود چون من را دعوت به همکاری نکرد و دیگری دلش خنک شده بود چون درخواستِ همکاریاش را رد کرده بودند. گویی برخی از ما ایرانیان باید همیشه کودک باقی بمانیم و جز منفعت و دلخواستههایِ شخصی و ناچیزِ خود به هیچ منفعتِ جمعی و انتظارِ عمومی نیندیشیم. در این میان مخالفانی بودند که در این ماجرا منصفانه نظر دادند و دوستانی هم بودند که ناباورانه از این رخداد در دل رضایت داشتند. این ماجرا نمونهیِ خوبی ست برایِ بازاندیشی در بابِ مفهومِ «دوستی» و «دشمنی» و تعیینِ دیگرگونهیِ دائرهیِ این دو و مرزِ آنها با یکدیگر. (دوستی مفهومِ دوگانهای دارد. آدم بیشتر از دوستان ضربه میخورد. هر کس نزدیکتر باشد بیشتر میتواند آسیب بزند. حرمتِ دوستی گویا از همینجا سرچشمه بگیرد: هر چه نزدیکتر شوی، مستعدتر هستی برایِ دورشدن و هر چه دوستتر باشی، ظرفیتِ بیشتری برایِ دشمنی خواهی داشت. دوست بودن/ماندن در کل کارِِ بس دشواری ست!)
برایِ من رادیو زمانه (تا جایی که میدانم) تنها رادیویِ مطرحِ فارسیزبان بود که مدیرش با خوانندگان سخن میگفت و نظراتِ آنها را میشنید. از اساس این نفوذِ مهدیِ جامی در وبلاگستانِ فارسی و اعتبارِ او بود که سبب شد تا تولدِ زمانه همراه شود با استقبالِ چشمگیرِ وبلاگنویسان از طیفهایِ گوناگون. چنانکه عبدیِ کلانتری بهزیبایی نوشته، شخصیتِ تکثرگرا و مداراجویِ او سرچشمهیِ تمامیِ چیزی ست که اکنون «رادیو زمانه» نام دارد و از هر نگرشی چه در اندیشه، چه سیاست، چه دین، چه ادبیات، چه موسیقی در آن میتوان سراغ گرفت. (بهعنوانِ نمونه همه میدانیم که از میانِ دوستانِ خودِ جامی چه فشارها و اصرارهایی وجود داشت تا بخشِ «نیلگون» را از زمانه حذف کنند.)
افزون بر این، تا پیش از این دگرگونیِ نابهنگام و پرابهام، نشانههایی از بازنگری در نگرش و مشیِ زمانه پدید آمده بود. تازه در دومین سالگردِ تولدِ زمانه، گفتوگویی جدی در بابِ ساز و کارِ رادیو، رابطهیِ حامیانِ مالی با مدیران، سیاستهایِ زمانه در پوششِ اخبار و افکار و نیز بحثِ چالشبرانگیزِ مدیریتِ کامنتها طرح شده بود که البته چیزی نگذشت که (ظرفِ چند روز) همه چیز بهم ریخت. گویی در آستانهیِ نوزایی طاعون آمده باشد.
مسئله آن است که مدیرِ (موقتِ) فعلیِ زمانه آیا شناختی از مخاطبِ ایرانی دارد؟ دیالوگ و گفتوگو با آنها پیشکش! بررسیِ وضعیتِ نیمهمردهیِ «وبلاگِ زمانه» در این مدت خود بهاندازهیِ کافی گویایِ شرائطِ ایستِ قلبیِ رادیو است. سرنوشتِ زمانه هنوز روشن نیست و گویا هیچکس نمیداند که تلاشهایِ مؤسس و مدیرِ سابق در برقراریِ ارتباطِ ارگانیک و پویا با مخاطبانِ زمانه از نو ادامه مییابد یا وضعیتِ سکتهیِ فعلی به کُمایِ دائم بدل خواهد شد. گردانندگانِ رادیو هر چقدر هم که تلاش کنند تا وضعیتِ حاکم بر زمانه را عادی جلوه دهند اما اختلافاتِ داخلی و نبودِ مهدیِ جامی در جایگاهی که باید میبود، بهمرور تاثیرِ نامطلوبِ خود را در روندِ رشدِ زمانه بهجای خواهد گذاشت. اما بهعنوانِ آرزویی شخصی امیدوارم که چنین نشود و زمانه هر چه زودتر سر و سامانِ از دست رفتهاش را بازیافته و همچون گذشته و حتی بهتر از پیش ببالد!
برایِ من رادیو زمانه (تا جایی که میدانم) تنها رادیویِ مطرحِ فارسیزبان بود که مدیرش با خوانندگان سخن میگفت و نظراتِ آنها را میشنید. از اساس این نفوذِ مهدیِ جامی در وبلاگستانِ فارسی و اعتبارِ او بود که سبب شد تا تولدِ زمانه همراه شود با استقبالِ چشمگیرِ وبلاگنویسان از طیفهایِ گوناگون. چنانکه عبدیِ کلانتری بهزیبایی نوشته، شخصیتِ تکثرگرا و مداراجویِ او سرچشمهیِ تمامیِ چیزی ست که اکنون «رادیو زمانه» نام دارد و از هر نگرشی چه در اندیشه، چه سیاست، چه دین، چه ادبیات، چه موسیقی در آن میتوان سراغ گرفت. (بهعنوانِ نمونه همه میدانیم که از میانِ دوستانِ خودِ جامی چه فشارها و اصرارهایی وجود داشت تا بخشِ «نیلگون» را از زمانه حذف کنند.)
افزون بر این، تا پیش از این دگرگونیِ نابهنگام و پرابهام، نشانههایی از بازنگری در نگرش و مشیِ زمانه پدید آمده بود. تازه در دومین سالگردِ تولدِ زمانه، گفتوگویی جدی در بابِ ساز و کارِ رادیو، رابطهیِ حامیانِ مالی با مدیران، سیاستهایِ زمانه در پوششِ اخبار و افکار و نیز بحثِ چالشبرانگیزِ مدیریتِ کامنتها طرح شده بود که البته چیزی نگذشت که (ظرفِ چند روز) همه چیز بهم ریخت. گویی در آستانهیِ نوزایی طاعون آمده باشد.
مسئله آن است که مدیرِ (موقتِ) فعلیِ زمانه آیا شناختی از مخاطبِ ایرانی دارد؟ دیالوگ و گفتوگو با آنها پیشکش! بررسیِ وضعیتِ نیمهمردهیِ «وبلاگِ زمانه» در این مدت خود بهاندازهیِ کافی گویایِ شرائطِ ایستِ قلبیِ رادیو است. سرنوشتِ زمانه هنوز روشن نیست و گویا هیچکس نمیداند که تلاشهایِ مؤسس و مدیرِ سابق در برقراریِ ارتباطِ ارگانیک و پویا با مخاطبانِ زمانه از نو ادامه مییابد یا وضعیتِ سکتهیِ فعلی به کُمایِ دائم بدل خواهد شد. گردانندگانِ رادیو هر چقدر هم که تلاش کنند تا وضعیتِ حاکم بر زمانه را عادی جلوه دهند اما اختلافاتِ داخلی و نبودِ مهدیِ جامی در جایگاهی که باید میبود، بهمرور تاثیرِ نامطلوبِ خود را در روندِ رشدِ زمانه بهجای خواهد گذاشت. اما بهعنوانِ آرزویی شخصی امیدوارم که چنین نشود و زمانه هر چه زودتر سر و سامانِ از دست رفتهاش را بازیافته و همچون گذشته و حتی بهتر از پیش ببالد!
از وبلاگ مخلوق
[مخلوق] | کلیدواژهها: