0
جامعهی نمونهای که به زمين کوبيده شد
اين را که مینويسم لابد به بعضیها برمیخورد. فکر کردم عليرغم اين برخوردن بايد بنويسم که لااقل آن عدهای که درگير و دار اتفاقات اين روزهای راديو زمانه هستند يادشان بيفتد که تصادفأ چيزی که زياد داريم حافظهی تاريخیست. جور درنمیآيد که ادای مدرن بودن دربياوريم اما به زور خورشت قورمه سبزی بريزيم توی باک ماشين هشت سيلندر. ما خيلی وقت است مدرن شدهايم ولی دست از ادا و اصول باسمهایمان برنمیداريم.
چند ماه پيش به يک مناسبتی يک ايميل از يکی از همکاران سابق مطبوعاتیام به دستم رسيد. واسطهی اين ايميل گرفتن هم يک همکار ديگر مطبوعاتی بود. هر دویشان خيلی معروفند. داستان اصلی مربوط میشود به اتفاقات ناخوشايندی که در همان سال دوم دولت اصلاحات در عالم مطبوعات رخ داد که تصادفأ خيلی از دوستان فعلی روزنامه نگار داخل و خارج هم در آن ماجراها دخيل بودند. خيلی روزگار غريبی بود. بعد از آن ايميل چندين بار هم با هم چت کرديم. دو سه خطش را بخوانيد. اسم آن همکار را حذف کردم. خود آن دو تا همکار سابق هم اين وبلاگ را میخوانند و بنا بر حرفهايی که با هم داشتيم حتمأ بدشان نمیآيد يک تلنگری به همهمان بزنيم.
(نقل از آزادنويس)
[همايون خيری] | کلیدواژهها: