زمانه و فراز و فرودِ آن
این نخستین بار نیست که مدیر مؤسسهای به هر دلیل تغییر میکند. داوری دربارهی درستی یا نادرستی تصمیم هیأت نظارت رادیو زمانه در صلاحیت من نیست. اما رفتاری را که آنها و یکی دو تن از اشخاص قلم به دست معلومالحال با آقای جامی کردند و میکنند نمیپسندم. به تجربه دریافتهام که در غرب رسم بر این است که وقتی چنین اختلاف سلیقههایی پیش میآید ابتدا به گفت و گو دعوت میکنند، تواناییهای کارمند یا مدیر را برمیشمرند، سپس به مشکلات و اختلافنظرها اشاره میکنند و مهلتی مقرر میکنند و اگر در مهلت مقرر مشکلات برطرف نشود، آنگاه کارمند یا مدیر مؤسسه را از کار برکنار میکنند.
بیش از آن که سرنوشت و آیندهی زمانه در نظرم اهمیت داشته باشد، مهدی جامی و رفتاری که با او دارند برایم مهم است. برخلاف آنچه که میپندارند بود و نبود یک رسانه چندان مهم نیست. خشونت و بازتولید خشونت در رفتار اجتماعی و خانوادگی ماست که اهمیت دارد. ما نمیتوانیم در پوشش و به بهانهی مدرنیته در مناسبات کافکائسک، با عافیتندیشی، از روی نعش هم بگذریم و ادعا کنیم که به خاطر حفظ دستاوردهای یک رسانه، به خاطر انتشار یک کتاب یا یک شماره نشریه تن به خشونت و حذف دیگری دادهایم.
زمانه با مدیریت جامی رسانهای بود نوآور و در جلب همکاری نویسندگان، روزنامهنگاران و روشنفکران، کامیاب بود. مطالبی که در سایت زمانه منتشر میشد متنوع بود و در این میان ادبیات، فرهنگ و فلسفه و فقه از مهمترین موضوعات مورد توجه این رسانه از آغاز تاکنون بوده است. زمانه برای نویسندگان و فرهنگمداران ایران یک فرصت مغتنم به شمار میآمد.
در کنار این فضایل، طبیعی و حتی بدیهیست که کاستیهایی هم وجود داشته باشد. اما باید گفت آرزوی مهدی جامی این بود که خود و «زمانه»اش را در آینهی خرد جمعی ببیند. امروز که دستآورد کار یک نویسنده و روزنامهنگار تأثیرگذار به خطر افتاده است، وقت مناسبی برای نقد کاستیها نیست. آقای جامی چندین بار در آغاز کار زمانه از من دعوت کرد زمانه را نقد کنم. اما کوتاهی کردم. اجازه بدهید امروز که ناکامی او ناکامی من و شکست او شکست من است، بر زخمهامان فقط مرهم بگذاریم. شاید وقتی دیگر بتوانیم خود را در نگاه دوست بازیابیم.
گاهی انسان ناگزیر به انتخاب است. وقتی بازتاب گسترده برکناری مهدی جامی در رسانهها را دیدم، با خود فکر کردم شخصیت مهدی جامی به گونهایست که «زمانه» ی ما را به چالش کشیده است. اکنون آنها که با او همکاری میکردند میتوانند به پرتگاهها و سستیهای شخصیتیشان نظری بیندازند، از خودشان بپرسند که کیستند و کجای زندگی ایستاده اند، از خودشان چه انتظاری دارند و چرا مینویسند.
(از حسين نوش آذر)
[حسين نوش آذر] | کلیدواژهها: