اميرپويان شيوا: زمانه
دربارهی مسألهی زمانه، تا حالا چیزی نگفته بودم. نزدِ من مهدی جامی، اهل رسانهی خلّاقیست که با ایدهی نابش زمانه را راه انداخت. گمانم، کم و بیش شکلی از وفاقِ جمعی وجود دارد که ایدهی زمانه – اصلاً فارغ از اجرایش – نو و تازه بوده و مفاهیمِ جدیدی نه تنها به حوزهی رسانههای فارسیزبان که به حوزهی رسانه به طورِ کلّی آورده. دربابِ ایدهی زمانه، پیشتر نوشتهام و تکرار نمیکنم. دربارهی مسألهی اخیر هم تا حالا چیزی نگفته بودم؛ چون علیرغمِ سوگیری شخصیم به سمتِ مهدی جامی – براساسِ نوشتههایی که از دو جانبِ ماجرا حول مسأله منتشر شده – قضاوتِ قاطعی حاصلِ دادههای واقعی دربارهی پیشآمدهها نمیتوانستم بکنم و بنابراین، به طور عمومی چیزی از این سوگیری شخصی نگفتم.
قصد هم نداشتم چنین کنم. با اینحال، نوشتهی نبوی کّکش را به جانم انداخت و افشاگری اخیر معروفی مصمّم کرد. بیپرده، با خواندنِ نوشتهی معروفی مشمئز شدم؛ نه از شیوهای که سویهی حالا غالبِ غائله پیش گرفته که از خودِ واژههایی که او به کار برده. من هیچ نمیدانم که داخلِ زمانه چه گذشته؛ امّا ندانستم دلیل نمیشود نگویم حالم از نوشتهی معروفی به هم خورد. چرایش همانجا لای سطرهای نوشتهی خودش هست. آدمهایی که اگر کارشان را دوست نداشتم، دستِ کم امّا اسمهای بزرگی داشتند، وقتی اینطور دستبهکار میشوند، نه اشتباههای عمده که گندهای بزرگی میزنند، به قدرِ اسمشان.
(نقل از راز)
[اميرپويان شيوا] | کلیدواژهها:
وقتی دامن لنين پوشيده باشی
(نقل از سيبستان)
[مهدی جامی] | کلیدواژهها:
سمفونی مردگان در جشن سهراب کشی زمانه
(کشف و شهودی در اعماق استعمار نو)
تقدیم به شاهدان زمانه، معروفی، نبوی و رهروان راه حق!
در راستای سناریوی خیرخواهانه ی زمانه ی هلندی، هنر داستانسرایی عباس معروفی، در خدمت بی آبرو کردن یـار، و خریدن آبرو برای اغیار، فصلی جدید را در سمفونی مردگان زمانه گشود: برادر کشی با حربه ی دموکراسی.
نی حدیث هر که از یاری برید………………پرده هایش پرده های ما درید
همچو رودی خروشان، تا زندگی هست، زمانه و پرده هایش در گذری شتابان هر لحظه و همچنان نو می شوند تا تو به سعی و خطا سوار بر تخته پاره ای در کنار دیگران تمامی طول رود را تاب آوری بی آنکه غرق شوی، بالغ شوی و روزی به دریا برسی و پرواز کنی. در این میان باید مراقب باشی که برای غرق نشدن سر دیگران را زیر اب نکنی و در مرور زمان قاتل حرفه ای برادران خویش نگردی. که با چنان بار سنگنی هرگز به دریا نخواهی رسید و پرواز نتوانی کرد. در این راه ضروری است مدام سناریوهای جدید استعمار را بازشناسی کنیم، و ضمن پس نزدن آنها، قدرت به میان آمده را به نفع استقلال و اتحاد خود ( نه نان به نرخ روز خوردن و برادرکشی) به کار بندیم.
نبوی:………هر دم از این باغ بری می رسد……………….تازه تر از تازه تری می رسد
(نقل از مهگون)
[ماه گون] | کلیدواژهها:
پاداش خوش خدمتی یا نقض غرض
نگاه کن عباس معروفی را که چطور بعد از رفتن مدیر قبلی رادیو زمانه، برای هیات مدیره رادیو یقه جر داده است. همان هیات مدیرهای که در ای میلی که منتشر شد و رییس جدید رادیو فرستاد، به همه دیکته کرد که احدی جز هیات مدیره حق ندارد درباره مسایل داخلی رادیو با جایی مصاحبه کند یا حرفی بزند. حالا معروفی در نوشتهای (که مانند بقیه مطالبش، طبق معمول بیشترش در مدح و ثنای خودش است) مسایل داخلی رادیو را فاش کرده است. حالا باید دید این هیات مدیره کذایی در برابر تخلف کسی که خواسته خوش خدمتی بکند چه خواهد کرد.
از وبلاگ دوگانه
[خاموش و روشن] | کلیدواژهها:
… خودت را چند میفروشی؟
۱- امروز خسته و کوفته از فرودگاه که به خانه رسیدم به سراغ سایت زمانه رفتم تا ببینم دنبالهی داستانها و کتابهایی که قبل از سفر برای انتشار آماده گذاشته بودمشان در این ۳-۴ روزی که نبودم ولاجرم دسترسی به زمانه با آن سرعت افتضاح شهر مشهد میسر نبود، منتشر شده یا نه که خوب معلوم بود نشده. دلیل: سردبیران عزیر یکی پس از دیگری از زمانه رفتهاند و کسی متولی انتشار مطالب دبیران نیست و اصولاً فکر هم نمیکنم در حال حاضر کسی دلاش به حال ضیاء و عشرت و هاسمیک رمان «با خلخالهای طلا…» بسوزد یا ککاش هم برای هانا آرنت و تمرینهای دموکراسیاش بگزد که اوضاع در زمانه سخت شیر تو شیر است و حوصله بس کم!
۲- من با عباس معروفی رفقای مشترک زیادی دارم یا داشتم اما هیچ وقت نشد که او را ببینم یا از نزدیک با هم گفت-و-گو کنیم تا بهتر بشناسماش. از قضای روزگار در این مدت کمی که در زمانه متولی بخشهای کوچکی شدم، بههر حال همکار او هم محسوب میشدم اما فرصتی برای این موضوعها دست نداد. پس من بودم و شخصیتی که از معروفی در ذهنام با خواندن یکی-دو کتاب رمان از او و خاطرات غبار گرفته از مجلهاش که شاید جایی انبار شدهاش را بتوانام پیدا کنم.
از وبلاگ نامه های سوشیانت هزارم
[امير عباس رياضی] | کلیدواژهها:
عباس معروفی: بحران مديريت زمانه، و واژگان پادگانی
تذکر مهم: اين متن عيناً از وبسايت زمانه کپی شده و در دفتر زمانه بازنشر میشود. تمامی مسئوليتهای حقوقی نشر چنين نوشتهای متوجه خود زمانه و مسئولان آن است. با اين اوصاف اگر زمانه تصميم به حذف مطلب از وبسايتاش بگيرد، اين متن از دفتر زمانه نيز برداشته خواهد شد.
تذکر ۲: مطلب از وبسايت زمانه برداشته شده است اما در «حضور خلوت انس» عيناً دوباره منتشر شده است با اين توضيح عباس معروفی:
اين مطلب در زمانه منتشر شد، اما اعتراض کردند که چرا وقتی قرار بوده در مورد اين مسائل چيزی در زمانه منتشر نشود، شما مطلب انتشار داده ايد. به هر حال من اين مطلب را برای دل خودم نوشته ام، و به نظر جمع هم احترام می گذارم، بنابراين مطلب را با کامنت هاش می برم در خانه ی خودم. اين هم صليب ماست، چه بکشيم چه نکشيم، بر دوش ماست.
وقتی بحران مديريت و تشنج داخلی "زمانه" به اوج خود رسيد، با اينکه طی دو سال و نيم گذشته هرگز امکان مشارکت دموکراتیک در خط مشی و برنامهريزی برای ما همکاران، بویژه همکاران خارج از آمستردام وجود نداشته، فکر کردم اين روزها هرچه در توان دارم برای بقای زمانه به کار برم. روز سوم نوامبر 2008 من و حسين علوی به پيشنهاد شخصی، و با دعوت رييس بورد راديو زمانه، و نيز به خواستهی مهدی جامی از برلين به آمستردام رفتيم.
(نوشتهی عباس معروفی؛ نقل از زمانه)
[عباس معروفی] | کلیدواژهها:
زمانه به کدام مردمان دهد زمام امور؟
گر چه سالهاست عادت کردهام به اینکه اگر چیزی درخشید که مربوط به دیار ما بود یا خاموشاش میکنند (پیام امروز، جامعه و اخیرا شهروند امروز) و یا خودش خاموش میشود (گلآقا و ظاهرا امروز زمانه). مطلقا منطق «به قدر کافی به یک بحث پرداخته شده است»، آنهم وقتی آن بحث به طور طبیعی دارد ادامه پیدا میکند، را نمیفهمم. متاسفانه کسانی روحیهای دارند که من ناماش را گذاشتهام «سوزنبان ِ بحث»، هنر آنها این است که به میانهی بحثی میدوند و اعلام ملوکانه میدارند که این موضوع به قدر کافی بحث شد و یا از موضعی استعلایی حکم میفرمایند که این بحثها به جایی نمیرسد.
تردید ندارم که اگر داستان به عکس این بود، یعنی کسی چیزی در دفاع ِ، حتی غیر سنتی، از دیانت نوشته بود و زمانه از چاپ نقدی بر آن خودداری میکرد، چهرهی آزادی و دموکراسی خراشهای عمیق برمیداشت. اما اکنون حتی نسیمی هم بدان روی مبارک نوزیده است. این منطق که در کامنتهای مطالب خواندنیای که حضرت اخوی در باب اسلام و حقوق بشر تهیه میکند (و چه بسا در جاهای دیگر) هم نمایان بود، گویی حالا دارد از دهان مدیران تازهی زمانه تکرار میشود: این حرفهای دینی در دیار ما تریبون زیاد دارد چرا خمس و زکات نوادگان اسپینوزا را خرج این ترّهات قرون وسطایی میکنید؟ غافل اند از این که اینگونه بحثهای دینی، که هیچ صبغهی قرون وسطایی هم ندارد بلکه در صدد است به شیوهای آرام و گفتگومحور همان جنبهها را نقد کند، در دیار ما هم هیچ جایی ندارد و تریبونهای رسمی، در امّ القرا و حومه، در کار خرافهپروری و مریدسازی به نفع حاکم معدلتپرور با روکشی چسبنده از دین و دیانت اند، نه به کار به پرسش کشیدن فقیهان و سیال کردن فکر دینی از طریق گشودن باب مبارک گفتگو میان مدافعان آزاداندیش دیانت و منتقدان دین.
ما هنوز اندر خم رسانهی آزاد ماندهایم.
خداحافظ زمانه!
تو را به مثابهی خاطرهای خوش در کولهبار ذهنام، برای روز مبادا، نگاه میدارم.
(نقل از حباب)
[ياسر میردامادی] | کلیدواژهها:
آن روز ديده بودم اين فتنهها که برخاست…
پيش از اينکه بقيهی مطلب را بخوانيد، يادآوری میکنم که در جريان تحولات اخير راديو زمانه، تنها مدير امور اداری تغيير کرد و بنا به بيانيهی هيأت مديرهی راديو زمانه، قرار نبوده است که هيچ تغييری در سياستهای محتوايی زمانه رخ بدهد. شاهد از غيب رسيد. تغييرهای محتوايی هم به جد در راه هستند. بفرماييد ملاحظه کنيد.
(نقل از ملکوت)
[داريوش محمدپور] | کلیدواژهها:
باگ «در تمام دنيا» به مجادلات راديو زمانه هم رسيد
گویا یکی از طرفین مجادله ناراحت کننده رادیو زمانه در پیدا کردن استدلال جدید دچار مشکل شده:
«تصمیم هیأت مدیره یک تصمیم کاملاً طبیعی در هلند و تمام دنیا است و در رسانههایی مثل دویچهوله، بیبیسی و امثال آن هم صورت میگیرد» (عضو هیأت مدیره زمانه)
(نقل از سلمان)
[سلمان جريری] | کلیدواژهها:
باز هم از زمانه – توضيحات مجدد مهدی جامی
(نقل از سيبستان)
[مهدی جامی] | کلیدواژهها: